بهترین کتاب مدیریت
در بهترین کتاب های مدیریت عناوینی معرفی شدهاند که نکات زیادی را در رابطه با افراد، تیمها و سازمانها یاد میدهند و در عین حال راهنماییهای مفیدی (گاهی بهطور غیرمستقیم)، درباره روشهای رهبری خوب در برابر رهبری بد ارائه میکنند.
اینها تنها نمونههایی محدود از 11 هزار عنوان کتابی هستند که هر ساله در آمریکا در زمینه کسبوکار منتشر میشوند. بسیاری از کتابهای نام برده شده در این فهرست، بر اساس تحقیق نگاشته شدهاند، برخی دیگر به جزئیات موضوعات پرداختهاند و فقط دو عنوان از آنها کتابچههایی هستند که کوتاه و جذاب نوشته شدهاند تا خواندن آنها آسان باشد. در زیر، فهرست و توضیح این عنوان کتاب آورده شدهاند:
عنوان کتاب: بشر برای فروش (To Sell is Human)، نویسنده: دان پینک.
شاید بپرسید که این عنوان چه ارتباطی با مدیریت و رهبری دارد؟ کتاب را بخوانید. پینک به طرز ماهرانهای در این کتاب نشان داده است که چگونه میتوان دیگران را رهبری کرد و به آنها انگیزه داد، چگونه میتوان از شهرت افراد و تیمها و سازمانها حمایت کرد و مشاغل موفقی ایجاد کرد.
در این کتاب آمده است که همه ما نیاز داریم ایدهها، محصولات، راهحلها و حتی خودمان را به افراد «بفروشیم». توانایی نویسنده کتاب بهعنوان گوینده این روشها آنقدر زیاد است که دوست خواهید داشت کل کتاب را یک روزه تمام کنید.
عنوان کتاب: مسیر بین دریاها (The Path Between the Sees)، نویسنده: دیوید مک کولاو.
این کتاب که توسط یک تاریخدان به رشته تحریر درآمده است، درباره داستان ساخت کانال پاناماست. این داستان جالب نشان میدهد که چگونه خلاقیت در ابعاد واقعا بزرگ میتواند به وقوع بپیوندد.
کارهای بزرگ پردردسر هستند و گاهی اوضاع بد پیش میرود و افراد آسیب میبینند اما در چنین شرایطی استعدادهای خاص شکوفا میشوند و کارهایی باورنکردنی انجام میدهند. این کتاب نظر افرادی را که فکر میکنند همه ابداعات از شرکتها سر بر میآورند، رد میکند.
و همچنین قانون پارکینسون نوشته: سی. نورث کوت پارکینسون
این کتاب نظیر کتاب اصل دیلبرت نگرش بد بینانه ای به کسب و کار دارد. این کتاب رشد دیوان سالاری را به روش بذله گویانه ای مورد بررسی قرار می دهد.
قانون پارکینسون قانون ساده ایست که اعتقاد دارد کار به منظور پر کردن زمان موجود برای انجام آن کش می آید. در نتیجه شرکت ها بدون تفکر در زمینه مقدار تولید خود رشد می کنند.
به ادعای نویسنده کارگزاران علاقه مندند تا زیر دستان خود و نه رقبایشان را، چند برابر کنند. همچنین برای یکدیگر کار می تراشند.
زمانی که نیرو و توان صاحب منصبان در اثر کهنسالی آنها کاهش می یابد یا احساس می کنند که مشغله کاری شان بیش از اندازه زیاد شده، با سه گزینه رو به رو می شوند:
استعفا دادن؛
دو نیم کردن کار با یک همکار؛
درخواست برای استخدام دو همکار زیر دست.
به احتمال زیاد با هیچ نمونه ای جز گزینه سوم درتاریخ خدمات کشوری روبه رو نخواهیم شد.
ممنون که تا انتها همراه مقاله معرفی بهترین کتاب مدیریت بودید.
منبع: https://sbumanagers.blogsky.com/1389/06/19/post-27/