هوش تجاری چیست؟

هوش تجاری یا Business Intelligence که به طور مختصر به آن BI نیز گفته می شود یک فرآیند تکنولوژی محور برای تحلیل داده ها می باشد که به صاحبان کسب و کارها و مدیران سازمان ها اطلاعاتی جامع و عملی می دهد.

استفاده از هوش تجاری BI در محیط چالش بر انگیز کسب و کار مدرن یک امر بسیار حیاتی می باشد. .در این مقاله می خواهیم تعریفی ساده و قابل فهم از سیستم هوش تجاری ارائه کنیم و در ادامه مزایای استفاده از آن در کسب و کار را نیز بررسی خواهیم کرد.

اطلاعات کسب‌وکار مقادیر بزرگی از اطلاعات را برای شناسایی و توسعه فرصت‌های جدید بکار می‌گیرد. بهره بردن از فرصت‌های جدید و اعمال یک استراتژی اثربخش می‌تواند مزیت بازار رقابتی و پایداری بلندمدت به ارمغان بیاورد.

مزایای استفاده از هوش تجاری

از زمانی که فرآیند هوش تجاری در کسب و کار شما کلید می خورد مزایای بسیاری را برای شما به همراه می آورد که در ادامه این به بررسی چند مورد از مهمترین این مزایا خواهیم پرداخت :

تهیه سریع گزارش:

هر سازمان یا ارگانی از بخش ها و دپارتمان های مختلفی تشکیل شده است که حاوی اطلاعات بسیار و اغلب نامرتبط با یکدیگر هستند.

این اطلاعات گاها با فرمت های مختلف و ناهمگون در بدنه یک سازمان وجود دارند که با استفاده از هوش تجاری و به کمک ابزارهای فناوری محور در یک انبار داده یا Data Warehouse گرد آوری شده سپس با تکنیک های مختلف به فرمتی تبدیل می شوند که در ادامه قابل تحلیل و بررسی باشند.

بنابراین با استفاده از هوش تجاری در کمترین زمان می توان گزارشی جامع و حرفه ای از بخش های مختلف یک کسب و کار تهیه کرد.

منبع:

https://briefbook.ir/%d9%87%d9%88%d8%b4-%d8%aa%d8%ac%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/


مدیریت تحول سازمانی

شاید مهم ترین و مشکل ترین فرایند در هر سازمان مدیریت تحول سازمانی و تغییر در سازمان باشد چرا که در محیط ‏متغیر امروزی سازمان ها بایستی با توجه به تغییرات محیط متحول شده و از خود واکنش نشان دهند در غیر ‏این صورت در ورطه نابودی قرار می گیرند.

با توجه به اهمیت تغییر در تحول سازمان به ویژه در زمینه کسب و ‏کار در مقاله حاضر (بررسی ارتباط میان مدیریت تحول ، تکنولوژی اطلاعات و کسب وکار‏) تلاش می شود.

تا به بررسی تاثیر مدیریت تحول بر فناوری اطلاعات و کسب وکار پرداخته ‏شود و بدین منظور ابتدا مدیریت تغییر و تحول تعریف شده ،مدل های مربوطه ارائه گردیده و علل مقاومت در ‏مقابل تغییر و تحول بررسی می گردد و در پایان رابطه بین مدیریت تحول و کسب و کار و فناوری اطلاعات ‏با ارائه یک مدل توضیح داده شده است.‏

تحول سازمان عبارت است از فرایند برنامه ریزی شده در تغییر فرهنگ یک سازمان از طریق بهره گیری از نظریه، پژوهش و فنون علوم ‏رفتاری

همانطور که ملاحظه می فرمایید ،تعاریف فوق الذکر دارای موارد مشابهی هستند و همچنین هر کدام بینش ها و اگاهیهای منحصر به ‏فردی ارائه می دهند. همه صاحب نظران توافق دارند که تحول سازمان رشته ای است از علوم رفتاری و کاربردی که برای تغییر برنامه ‏ریزی شده مورد استفاده قرار می گیرد.

همین طور آنها متفق القولند که هدف و محور تغییر ،کل سازمان یا سیستم است. هدف تحول ‏سازمان ،اثربخشی سازمان یا بهسازی فردی است.‏

تحول در هر سازمانی (کم یا زیاد ) متاثر از فرهنگ حاکم بر آن است. بنابراین ، فرهنگ هر سازمانی شامل ارزشها ، هنجارها ، باورها و ‏نمادهایی است که توسط اعضاء ان به صورت مشترک پذیرفته شده است.

از این رو موفقیت هر عمل و رفتاری در سازمان بستگی به ‏همسویی آن با هنجارها و ارزشهای فرهنگی حاکم بر آن سازمان دارد.

از این رو هر سازمانی در راستای ‏تحول سازمانی ، نیازمند تغییر در فرهنگ سازمانی می باشد. به عبارت دیگر ، نقطه تضمین برای موفقیت در هر تحولی مهیا بودن زمینه و ‏فرهنگ سازمانی است.

منبع:

https://briefbook.ir/%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d8%aa%d8%ad%d9%88%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c/


مدیریت درآمد

مدیریت درآمد به تولید حداکثر درآمد یا سود از تعداد خاصی از یک نو کالا با در نظر گرفتن رفتار مشتریان گفته می‌شود. کاربرد این تکنیک بیشتر در کالاهای فاسد شدنی یا با تاریخ مصرف می‌باشد.

این تکنیک در فروش بلیت هواپیما یا مدیریت اتاقهای هتلها کاربرد فراوان دارد. به عنوان مثال صندلیهای یک هواپیما بعد از پرواز بی‌ارزش می‌باشد و مسولیت مدیر درآمد تلاش برای فروش بلیت قبل از پرواز است.

این تلاش شامل کنترل قیمت برای هر صندلیها یا رزرو کردن تعدادی بلیت برای مسافرانی است که دقیقی قبل از پرواز درخواست بلیت می‌کنند.

چالش مربوط به این تکنیک فروش تعداد درست کالا در قیمت مناسب به مشتری مناسب می‌باشد. این تکنیک به نوعی تبعیض قیمت نیز می‌باشد. چهار مسئله اصلی مدیریت درآمد یعنی پیش‌بینی، رزرو مضاعف، کنترل موجودی صندلی‌ها و قیمت‌گذاری است.

منابع درآمد متعددی داشته باشید.

پس از به دست آوردن امنیت مالی، شروع به کشف راه‌های دیگر کسب درآمد کنید. زیرا ممکن است منبع درآمد شما به هر دلیلی قطع شود و شما باید با یک برنامه پشتیبانی آماده چنین اتفاقی باشید برای مدیریت درامد.

به صورت خودکار سرمایه گذاری کنید.

سرمایه گذاری مانند ثروتمندان موفق مانند، کسر از حقوق برای بازنشستگی، خرید سهام و بیمه عمر، باید برای شما به یک عادت تبدیل شود. آنها فرصت‎ها رامی شناسند و روی آنها عاقلانه سرمایه گذاری می کنند. البته چون سرمایه گذاری برای آنها تبدیل به عادت شده است، می توانند سریعتر تصمیم گیری کنند.

منبع:

https://briefbook.ir/%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af/


مدیریت چابک چیست؟

مدیریت چابک پروژه چیست؟ مدیریت چابک پروژه فرآیندی است که در آن پروژه‌ها می‌توانند در بخش‌های کوچکی از کار مدیریت و اجرا شوند. پروژه های چابک ارزش در کسب و کار را به صورت مکرر در قالب اقلام قابل تحویل کوچکی به اسم ویژگی تحویل کسب و کار می‌دهند.

در روش سنتی آبشاری توسعه محصول نیازمندی های مورد نیاز پروژه در ابتدا مستند سازی می شود و یک راه حل کلی طراحی می‌شود که تیم توسعه و تولید محصول با پیروی از آن طرح کلی محصول مورد نظر را تولید می‌‌کنند سپس محصول امتحان و تست می‌شود و در نهایت اجرا و پیاده سازی می‌شود.

برای مثال اگر انجام تمام این فرآیند یک سال طول بکشد کسب و کار تا انتهای پروژه عملا ارزش ملموس و محسوسی را نمی‌بیند.

مدیریت چابک

مدیریت چابک همان‌طور که از نامش پیداست، به تیم‌ها این امکان را می‌دهد که برای تغییر سریع جهت و تمرکز پروژه، از تجهیزات بهتری برخوردار شوند. شرکت‌های نرم‌افزاری و آژانس‌های بازاریابی، بیش از هر کسب‌وکار دیگری از تمایل ذینفعان پروژه به تغییر پروژه، آگاه هستند.

رویکرد چابک، تیم‌ها را قادر می‌سازد تا کارهایی که انجام می‌دهند را دوباره ارزیابی کرده و تنظیم کنند تا مطمئن شوند با تغییر کار و چشم‌انداز مشتری، تمرکز تیم نیز تغییر می‌کند.

مدیریت چابک پروژه برای پروژه های آی تی و غیر آی تی کاربرد دارد. مثال هایی از پروژه های غیر آی تی که میتوانیم با مدیریت چابک پروژه آنها را مدیریت کنیم عبارت است از:

جابجایی امکانات و تجهیزات
سازماندهی مجدد سازمان
تغییر فرآیند‌های سازمانی
در هر پروژه ای که بتوان خروجی ها را در یک دوره کوتاه زمانی تولید و اجرا کرد می توان از تکنیک های مدیریت چابک برای آن پروژه استفاده کرد.

 

منبع:

https://briefbook.ir/%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%da%86%d8%a7%d8%a8%da%a9-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/


فعال سازی ضمیر ناخودآگاه

بخش نیمه هشیار و ناخودآگاه آن قسمت از وجود ماست که در ما نهان است ، احساسات و ادراکات ما توسط آن بخش شکل می گیرد برای فعال سازی ضمیر ناخودآگاه روش های زیادی وجود دارد که ما به چند مورد میپردازیم.

ضمیر ناخودآگاه

ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد و تمام چیزهایی را که برای تحلیل و بررسی های آتی توسط بخش آگاه یا ضمیرآگاه به ذهن فرستاده می شوند، در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهند شد.

در واقع ضمیر خودآگاه مثل ناخدا بر عرشه کشتی وجود ایستاده و فرمان می دهد و مدیریت می کند و ضمیر ناخودآگاه در بخش تحتانی و زیرین کشتی قسمت موتور خانه و قوای محرکه عامل جلو راندن و پیشرفت کشتی است بشدت مشغول فعالتی است.

فعال سازی ضمیر ناخودآگاه

تعمق (مدیتیشن)

تعمق یک روش بسیار قدرتمند برای کمک به رسیدن به یک ذهن قدرتمند و فعال است. علم ثابت کرده است که تعمق مزیت های بسیاری از جمله کاهش استرس، ایجاد خلاقیت، فعالسازی ضمیر ناخوداگاه و تقویت قدرت ذهنی دارد و به ما برای جذب بهتر انچه در زندگی می خواهیم، اجازه می دهد.

افراد مشهور موفق، مانند اپرا وینفری، جان آسارف، جک کانفیلد، استیو جابز، دکتر جو ویتال و آریانا هافینگتون از طرفداران انجام تعمق هستند. در واقع اکثر این افراد موفق، دیگران را به تمرین تعمق تشویق می کنند و آن را بخشی از زندگی روزمره خود می دانند.

اساسا، پنج دسته مهم از امواج مغزی در سر ما وجود دارد، که هرکدام در هماهنگی با فعالیت های فیزیکی و الگوهای فکری ما هستند.

و هدف تعمق کاهش سرعت موج های مغزی است، زیرا با کاهش سرعت موج های مغزی، تمایل داریم فاصله ی زمانی بین افکارمان داشته باشیم و به این ترتیب، ما می توانیم شانس های بهتر را برای انتخاب افکار سرمایه گذاری و فعال داشته باشیم.

منبع:

https://briefbook.ir/%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%b6%d9%85%db%8c%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%a2%da%af%d8%a7%d9%87/